خبرگزاری «حوزه»، گزیده ای از مباحث «اصول و روش های تربیتی» که توسط آیت الله علیرضا اعرافی در قالب کرسی خارج فقه، با عنوان «فقه تربیتی» اصل قدرت و استطاعت مربی و متربی (رفق و مدارا) برای طلاب حوزه علمیه قم تدریس می گردد را منتشر می کند.
اشاره به مباحث قبل:
در جلسه قبل بیان شد که در اصل رعایت توانایی متربی، مقوله ای به نام رفق و مدارا مطرح است. این بحث از دو منظر در روایات مورد بحث و تعریف شده است:
1ـ رفق و مدارا به عنوان روش اخلاقی و محوری در اخلاق اجتماعی؛ به عنوان اصلی در روابط اجتماعی مطرح است.
2ـ گاهی رفق و مدارا در روایات به عنوان روش تعلیمی و تربیتی مورد توجه قرار گرفته است که به این تقسیم بندی اشاره شد.
طرح فقه های نو
به نکته ای تکراری که خالی از فایده نیست، اشاره می کنم. پیشنهاد ما برای توسعه فقه، افزودن ابوابی جدید در فقه است. از جمله روی چند باب تأکید داریم:
1) کتاب تعلیم و تربیت به معنای خاص؛
2) کتاب یا باب به عنوان فضایل و رذایل، فقه ناظر به صفات اخلاقی؛
3) فقه اخلاقی رفتاری در حوزه های رفتارهای اجتماعی و روابط اجتماعی. فقه روابط اجتماعی به معنای عموم و آحاد جامعه.
بنابراین اسلام در محیط اجتماعی برای همه اعم از شیعیان و دیگر ادیان و مذاهب جهت تنظیم روابط اجتماعی نوع رفتار با انسانها شاخص گذاشته است.
پرسش: بحث از فضایل و رذایل چگونه فقهی می شود؟
پاسخ استاد: به این بحث، اخیراً اشاره شد. بحث از حسن و قبح صفات، فقهی نیست ولی مبنایی برای ورود فقه با این حلقه وصل می شود.
فقه الصفات الاخلاقیه
افزایش و کاهش و همچنین اکتساب و اجتناب صفات اخلاقی، متعلق فقه قرار می گیرد. اینکه فرد باید متصف به صفت خاص بشود، یا صفت اخلاقی را در خود تقویت یا تضعیف کند، اصولی وجود دارد که مرتبط با صفت اخلاقی است. افعال اختیاری که همراه صفت اخلاقی است، متعلَق فقه قرار می گیرد.
فقه یعنی تعیین تکلیف برای افعال اختیاری؛ فضیلت و رذیلت، متعلق رفتارهای اختیاری است. اینکه باید صفتی را کسب کرد و یا باید از صفت دیگر اجتناب نمود، حکم فقهی وجوب و حرمت می آید. مثلاً باید از حسادت اجتناب کرد با یک سلسله رفتارها، ممکن است اجتناب از حسادت واجب نباشد اما حُسن دارد لذا ریشه کنی حسادت مستحب مؤکد است.
در اخلاق باید به دو حوزه توجه کرد:
1) صفات (فضایل و رذایل) که از مبادی فقه است.
2) رفتارهای اکتساب، اجتناب، تقویت و تضعیف که باید فقه پاسخ گو باشد، این بحث ها الان در فقه نیست یا خیلی کمرنگ است.
رفتارهای اخلاقی که متعلق فقه قرار می گیرد، اعم از افعال جوارحی و جوانحی است؛ اکتساب و اجتناب صفت اخلاقی، گاهی جوارحی و گاهی جوانحی است.
این بحث تئوری جدید بوده که فقه باید به آن ورود کند. اینجا یک فضای جدید در فقه است که البته کارها تا حدودی شروع شده است. آنچه در «جهاد النفس» وسایل الشیعه آمده است، صفات خوب و بد از یک منظر، اخلاقی و از منظر دیگر فقهی است. اخلاقی است چون حُسن و قبح عقلی یا شرعی دارد و به دنبال آن حسن و قبح، فقه متولد می شود و آن این است که به صفات، فعل اختیاری تعلق می گیرد.
انواع تغییرات صفات
صفت باید قابل تغییر باشد، اگر قابل تغییر نباشد، از دایره اخلاق هم بیرون است.
تغییرات در صفات اخلاقی چند حالت دارد:
1. اکتساب؛
2. إعدام و ازاله؛
3. تقویت؛
4. تضعیف
این اوصاف درونی افراد است، انسان می تواند اوصاف درونی خود را مهندسی نماید. دخل و تصرف در آن امکان پذیر بوده، لذا داخل در دایره فقه است.
فعل اختیاری که موجب ایجاد یا إعدام، تقویت یا تضعیف صفت می شود، فقه است که بخشی از آن فعل، جوارحی و بخشی جوانحی است.
سؤالات فقهی در باب ریاضت های مرسوم در بین برخی گروه ها در کشورهای مختلف و اینکه این ریاضت ها آیا مشروع است یا خیر؟ باید در فقه بحث شود. آنچه مرتاضان انجام می دهند آیا مشروع است؟
تا حدودی در ذیل اخلاق در کتاب جامع السعادات و ... آمده است ولی کامل نیست؛ پس صفات با یک واسطه در دایره فقه قرار می گیرد. افعالی که به صفات تعلق می گیرد، متعلق فقه است. متعلق فقه صفات، رفتارهای اخلاقی است. در مثال «لا تشرب الخمر» شرب، متعلق و خمر موضوع است؛ در مثال «توکل بر خدا» آیا توکل واجب است یا مستحب؟ در این مثال اکتساب آن واجب یا راجح است. توکل، حُسن عقلی یا شرعی دارد، اما اکتساب آن، موضوع فقه است. شیوه اکتساب هم جوارحی یا جوانحی است. در مثال «تکبر» که صفت مذمومه است؛ از یک منظر باید آن را ازاله کرد، در این مورد فقه نظر می دهد به شکل قواعد عام یا ادله خاص. این، فقه صفات است. ما اسم آن را «فقه اخلاق» نمی گذاریم زیرا اخلاق یک دنیای وسیع است.
مرحوم شیخ حر عاملی در وسایل الشیعه، نگاه فقهی هم داشته است. عناوین باب های کتاب وسایل، فتوای ایشان است. داوری های اخلاق اگر اخلاق عملی باشد، حکم فقهی می شود. اخلاق اگر به احکام قطعی عقلی یا عملی برسد، یا به سیره های عقلایی معتبر منتسب شود، ارزشمند است و اگر به این حد نرسد، ارزشی ندارد.
به نظر ما غیر از عقل عملی، سیره های عقلایی جدید هم می تواند معتبر باشد. پنج شش راه برای اعتبار سیره عقلائیه می تواند وجود داشته باشد. این سیره هم می تواند از مبادی فقه باشد.
این بحث در صفات است اما در رفتارهای اخلاقی یک باب کلی فقهی نمی شود باز کرد زیرا خیلی از رفتارهای اخلاقی در فقه موجود ما جا دارد. مثلاً بحث از روابط خانوادگی، در کتاب «نکاح» جا می گیرد. اخلاق محیط زیست و همین طور خورد و خوراک در باب های دیگر قرار می گیرد. رفتارهای اخلاقی باید وارد فقه شود و در ابواب موجود ساماندهی شود.
بخشی از رفتارهای انسانی در ابواب موجود فقه نمی گنجد مانند روابط میان فردی و اجتماعی؛ در این نوع روابط مراد رابطه از حیث حاکم و محکوم نیست که در فقه سیاسی قرار دارد، حیثیت خانوادگی افراد ملحوظ نیست که در فقه خانواده و نکاح قرار دارد. بخشی از مسائل را باید در «کتاب العِشره» قرار داد. حسن و قبح اخلاقی در جای خود بماند، به عنوان فقیه باید حکم هر یک از رفتارها را مشخص کرد. موقعیت «صله رحم» در فقه خانواده است اما در کتاب النکاح نیامده است، بخشی از آن عام تر است و در کتاب النکاح قرار نمی گیرد. این چند باب از بزرگ ترین الزامات و نیازهای علمی در حوزه فقه است.
ممکن است برخی معتقد باشند، که نگاه فقهی به این مسائل لزومی ندارد، زیرا این ها مسائل اخلاقی محض است اما پاسخ آن ها روشن است. چند مورد از مسائل اخلاقی که قبلاً با نگاه فقهی بحث شده است، از قبیل «کذب» و «غیبت» چه قدر برکات داشته است. در بحث های ما هم هر یک از غیبت و کذب حداقل یک جلد کتاب می شود.
فقهِ روابط اجتماعی
به نظر ما چند عنوان مهم باید با نگاه فقهی کار شود، سه عنوان اولویت بیشتر دارند که عبارت است از:
الف) فقه تعلیم و تربیت؛
ب) فقه صفات اخلاقی؛
ج) فقهِ روابط اجتماعی که پشتوانه علوم اجتماعی است و برای اسلامی سازی علوم اجتماعی نیز مؤثر می باشد.
در این سه باب قدم هایی برداشته شده است، در «تربیت» طی یک دهه بیشتر کار شده، اما در دو مورد دیگر هم شروع شده و در آغاز راه قرار داریم.
در «فقه روابط اجتماعی» هیچ قیدی زده نمی شود؛ موضوع آن انسان بما هو انسان است. البته در سه سطح، قابلیت بحث دارد: 1) روابط با همه انسان ها، 2) روابط با مسلمانان، 3) روابط با شیعیان.
این بحث اگر بخواهد قید دیگری داشته باشد، در ابواب دیگر فقه جای می گیرد.
رفق و مدارا در اخلاق و تربیت
الف) رفق و مدارا در اخلاق و ارتباطات اجتماعی
از منظر اول (رفق و مدارا در اخلاق و ارتباطات اجتماعی) در فقهِ روابط اجتماعی وارد می شود؛ نرم خویی و ملاطفت مبنای ارتباطات و روابط است.
ب) رفق و مدارا در تعلیم و تربیت
رفق به این معنی را باید مربی و معلم داشته باشد. از منظر دوم که معلم و مربی در مقام تربیت با رفق و مدارا رفتار کند، این بحث در فقه تعلیم و تربیت مطرح می شود. گرچه هر دو منظر به صورت کامل قابل تفکیک از یکدیگر نیست، اما باید تلاش کرد تا روایات دسته بندی گردد.
روایات رفق
روایات به دو دسته تقسیم می شود:
روایاتی که رفق و مدارا را به عنوان مسأله اخلاقی مطرح نموده است. این دسته روایات در بحارالانوار جلد 75 کتاب العشره باب 42 وارد شده است. در کتاب العشره وسایل الشیعه باب مداراة الناس هم آمده است. از این منظر مربوط به فقه روابط اجتماعی است.
طایفه دوم روایات در وسایل الشیعه در «كتاب الأَمر بالمعروف و النهي عن المنكر و ما يلق به» در «أَبْوَابُ الْأَمْرِ وَ النَّهْيِ وَ مَا يُنَاسِبُهُمَا» باب 14 آمده است.
در منظر اول که فقه تعلیم و تربیت نیست، بلکه فقه روابط اجتماعی است، برخی روایات آن در جلسه قبل بیان شد. باب 14 بَابُ اسْتِحْبَابِ الرِّفْقِ بِالْمُؤْمِنِينَ فِي أَمْرِهِمْ بِالْمَنْدُوبَاتِ وَ الِاقْتِصَارِ عَلَى مَا لَا يَثْقُلُ عَلَى الْمَأْمُورِ وَ يُزَهِّدُ فِي الدِّينِ وَ كَذَا النَّهْيُ عَنِ الْمَكْرُوهَات.
قبل از ادامه روایات، به چند مطلب اشاره می شود:
1ـ واژه های مترادف و متضاد با رفق
مدارا با واژگانی در روایات از قبیل: لِین، رفق، هیّن، سهولت، سهل، مداراة، و ... آمده است. این ها بخشی از واژه های واردشده در روایات است. البته در نقطه مقابل «رفق»، واژه هایی همچون: خُرق، عُنف، غلظت، شدت، فظّ، «وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك» و ... آمده است.
2ـ رفتار مداراتی
مطلب دوم این که به عنوان فقهِ روابط اجتماعی، رفق و مدارا در واقع برآمده از روحیه خاص فرد است؛ در فقه، جنبه رفتاری آن مهم است نه جنبه روانی آن. نرمی، توی دل برو، باز بودن و انبساط و... در مقابل تندی، خشونت، نوع حرکات و وَجَنات شخص مهم است. حرکات چشم، لب، ابرو و ... تجلیات سخت افزاری روحیه منعطف فرد است. رفق باید در رفتار بدنی و در اعمال، خود را نشان دهد. آنچه در چهره، حرکات و رفتار بروز می کند، متعلقِ فقه است. البته منشأ درونی و روانی رفق هم می باشد؛ اما در فقهِ روابط اجتماعی جا ندارد. رفق و مدارا تجلّی بیرونی و رفتاری است و آنچه در تعاملات شخص با دیگران بروز می کند. پس مراد از رفق، جنبه رفتاری آن است.
3ـ رابطه رفق با واژه های همگن
مطلب سوم این است که رفق و مدارا با یک منظومه و مفاهیم دیگر در ارتباط است؛ این ارتباط می تواند از نوع رابطه عام و خاص یا رابطه من وجه باشد. مثلاً رابطه إکرام و احترام با مدارا از چه نوع رابطه ای است؟ مراد از رابطه آن دو در مصداق بیرونی است و گرنه مفهوم اکرام و رفق متفاوت است. همین طور رابطه حُسن خُلق با رفق و مدارا از چه نوع رابطه ای است؟ ظاهراً رابطه عام و خاص است زیرا حُسن خُلق در قالب دیگر هم قابل انجام است، پس رفق یکی از مصادیق حُسن خُلق است.
بَابُ اسْتِحْبَابِ الرِّفْقِ بِالْمُؤْمِنِينَ فِي أَمْرِهِمْ بِالْمَنْدُوبَاتِ وَ الِاقْتِصَارِ عَلَى مَا لَا يَثْقُلُ عَلَى الْمَأْمُورِ وَ يُزَهِّدُ فِي الدِّينِ وَ كَذَا النَّهْيُ عَنِ الْمَكْرُوهَات.
رفق در این باب به معنای خاص گرفته شده است؛ «رفق» که ما می گوییم نوع خاصی از رفتار است.